آنقدرها هم مربوط به گذشته های دور نمی شود. شاید هنوز هم همانطور باشد. شاید هنوز هم مثل وقت هایی که بچه زرنگ کلاس همانی بود که ریاضی اش قوی بود اما در ورزش و هنر و سایر دروسی که نسبت به ریاضی زنگ تفریح محسوب می شدند، مثل بقیه یا حتی ضعیف تر از آنها بود، در صحبت کردن و فن بیان کمیکش می لنگید اما به هرحال شاگرد اول و باهوش بود چون “ریاضی بلد” بود. شاید هنوز هم تعریف دانش آموز باهوش همین باشد…
ما هم دانش آموزان همان کلاسی که بچه زرنگش شاگرد اول ریاضی بود، هستیم. بزرگ شدیم؛ معلم شدیم. حالا میخواهیم شاگردانمان را ارزیابی کنیم… کدام شاگرد را “باهوش” می دانیم؟ تعریف “هوش” از نظر ما چیست؟ اینکه دانش آموزی در درسی عملکرد مطلوب ندارد، تنها به خاطر بی استعدادی یا کم هوشی اوست یا فلش انتقاد به سمت تدریس ماست؟
“هوارد گاردنر”، استاد آموزش و پرورش دانشگاه هاروارد، نظریه هوش های هفت گانه را ارائه داد. هوش های مورد نظر گاردنر در زمان های گوناگون، به شیوه های متفاوت در افراد پرورش می یابند و هرگاه یکی از این هوش ها متحول شود، بر هوش های دیگر اثر می گذارد. هوش های هفت گانه گاردنر به شرح زیر است:
۱٫ هوش زبان شناختی یا کلامی: این هوش روشنگر توانایی بهره گیری اثرگذار از واژگان به صورت نوشتاری و کلامی است. تجلی سطح بالای این هوش در افرادی مثل سخنوران، نویسندگان، شاعران، نمایشنامه نویسان، ویراستاران، روزنامه نگاران و سیاست مداران دیده می شود.
دانش آموزانی که این قابلیت هوشی را دارند، خوب صحبت می کنند، از نوشتن لذت می برند، حافظه خوبی برای اشعار غنایی و متون منظم دارند. این دانش آموزان بیشتر از طریق “شنیدن” می آموزند…
۲٫ هوش جسمانی_حرکتی: دارندگان این نوع هوش می توانند از اعضای بدن خود برای بیان افکار و عواطف استفاده کنند و در استفاده از دست های خود برای ساخت یا تغییر اشیا، مهارت نشان می دهند. تجلی سطح بالای این هوش در ورزشکاران، هنر پیشه ها، رقصندگان، جراحان و مکانیک ها دیده می شود.
دانش آموزانی که هوش جسمانی_حرکتی بالایی دارند، با لمس کردن و دست ورزی می آموزند. به انیمیشن یا برنامه های جانبخشی علاقه زیادی نشان می دهند. ممکن است عادی راه نروند؛ مثلا یک پایی یا با حرکات موزون به سمت نیمکت خود بروند. به حرکات خلاق عشق می ورزند.
۳٫ هوش فضایی یا تصویری: کسانی که دارای این قابلیت هوشی هستند می توانند جهان اطراف خود را به درستی ادراک، و در آن تغییر و تحولاتی ایجاد کنند. آنها می توانند اشیاء دیداری را با جزئیات تجسم کنند. تجلی سطح بالای این هوش در معماران، طراحان داخلی، نقاشان و کاشفان دیده می شود.
دانش آموزانی که هوش فضایی بالایی دارند، درباره تصاویر و مجسمه ها می اندیشند، به حل معما و جداول علاقه نشان می دهند، طراحی از اشیا را دوست دارند، به فیلم ها و اسلایدها علاقه زیادی نشان می دهند.
۴٫ هوش موسیقیایی: افرادی که دارای این هوش هستند، می توانند ضمن ادراک شکل های موسیقیایی، آن را تغییر دهند. دانش آموزانی که هوش موسیقیایی بالایی دارند، مطالب را از طریق آهنگ (ریتم) می آموزند، ساز می نوازند و مواردی را که آمیخته با آواز، آهنگ و صوت باشد بهتر یاد میگیرند.
۵٫ هوش منطقی_ریاضی: دانش آموزانی که از هوش منطقی_ریاضیاتی قابل توجهی برخوردارند، قابلیت استفاده از اعداد و استدلال را دارند. آنها درباره اشیا و موقعیت ها به صورت منطقی و روشن می اندیشند. معماهای منطقی و بازی های راهبردی را دوست دارند. به استفاده از یارانه علاقه نشان می دهند و به طبقه بندی و مقوله بندی کردن علاقه نشان می دهند.
۶٫ هوش درون فردی: این نوع هوش مبین خودآگاهی و توانایی عمل بر مبنای آگاهی های شخصی است. دانش آموزانی که دارای این نوع هوش هستند از انجام پروژه های انفرادی لذت می برند.
۷٫ هوش میان فردی: توانایی درک و تمییز خلق و خو، مقاصد، انگیزه ها و احساسات دیگران را هوش میان فردی می نامند. تجلی سطح بالای این هوش در کسانی نظیر مشاوران، فروشندگان، درمانگران و… دیده می شود.
دانش آموزان دارای این نوع هوش به راحتی موقعیت سایرین را درک میکنند و در برابر آن واکنش نشان می دهند و از فعالیت های گروهی استقبال می کنند…
گاردنر اعتقاد دارد که نظام آموزشی به شدت به سمت شیوه یادگیری فراگیرندگان منطقی_ریاضی و زبان شناختی کشیده می شود. او توضیح می دهد که هوش ها مرتبط با هم عمل می کنند نه جدا از هم. از این رو توصیه می کند تغییراتی در طراحی برنامه درسی و نحوه ارائه آن صورت گیرد که همه هوش ها را مورد توجه قرار دهد…
در مقاله های بعدی درباره هوش های چندگانه بیشتر صحبت می شود…
زهرا آقایی
آخرین نوشته های زهرا آقایی (نمایش همه )
- آموزش و چی پرورش؟ - ۲۲/اسفند/۱۳۹۵
- ایجاد فرهنگ مطالعه - ۲۶/دی/۱۳۹۵
- اختلال یادگیری در کودکان - ۲۲/دی/۱۳۹۵
🙂